پنجشنبه ۱۹ شهریور ۹۴ | ۱۰:۰۵ ۲۲۰ بازديد
21 بوسه از صائب تبريزي
تا بوسهاي به من ز لب دلستان رسيد جانم به لب رسيد ولب من به جان رسيد
طمع بوسه از آن لعل شكر خا دارم خير از خانه در بسته تمنّا دارم
تلخ كامي نبود در شكرستان وصال نامه آور نگه و بوسه پيام است اينجا
تلخي مي به گوارائي دشنام تو نيست دزدي بوسه به شيريني پيغام تو نيست
دل ز كافر نعمتي دارد تلاش وصل يار ورنه چندين بوسه درپيغام او پيچيده است
تلاش بوسه نداريم چون هوس ناكان نگاه ما به نگاهي ز دور خرسنداست
بوسهاي گر نربوده است ز ياقوت لبش دهن لاله چرا تا به جگر سوخته است
آنكه در آئينه دارد بوسه را از خود دريغ كي به عاشق وا گذارد اختيار بوسه را
همه اسباب جمال توبه جاي خويش است بوسه دركنج لبت گوشه نشين ميبايست
من بستهام لب طمع امّا نگار من دارد دهان بوسه فريبي كه آه از او
صد بوسه از لب تو لب جام ميگرفت يك بوسه قسمت لب اين بي نصيب نيست
بزم شراب بيمزة بوسه ناقص است پيش آي و عيش ناقص ما را تمام كن
به غير از بوسه كز تكرار ، رغبت را كند افزون كدامين قندرا ديگرمكرّرميتوان خوردن
اين لب بوسه فريبي كه ترا داده خدا ترسم آئينه بديدن ز تو قانع نشود
نه بوسهاي،نه شكر خندهاي نه دشنامي بهيچ وجه ، مرا روزي از دهان تو نيست
گه دهان تنگ ميبوسم به مستي گاه چشم پيش مستان هيچ فرق ازپسته وبادام نيست
دزدي بوسه عجب دزدي پر منفعتي است كه اگر باز ستانند دو چندان گردد
مردم در آرزوي شبيخون بوسهاي يا رب بخواب مرگ رود پاسبان تو
بوسه را در نامه ميپيچيد براي ديگران آن كه ميدارد دريغ از عاشقان پيغام را
صائب صدجان بهاي بوسه طلب ميكني زخلق ديگر كسي مگر لب خندان نداشته است
اگر پياله سرا پا دهن نميگرديد كه حرف بوسه ما را به آن دهن ميزد